کد مطلب: ۸۰۲۰۸۷
|
|
۱۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۶:۲۱

قصه درخت انجیر| یک لُژنشینی زیبای انسان و پرنده!

قصه درخت انجیر| یک لُژنشینی زیبای انسان و پرنده!
درباره درختی که در سایه‌سارش عشق، آموزش و حفظ محیط‌زیست معنا یافته است

به گزارش مجله خبری نگار، دوره سوم زمین‌شناسی تمام شده و تقریبا ۴۰ میلیون سال نیز از گشت‌و‌گذار آخرین دایناسور‌ها و ماموت‌ها در جنگل‌های سبز و وسیع هیرکانی گذشته.... یکی از روز‌های بهمن‌ماه ۱۳۶۲ است که زوجی اکولوژیست جایی حوالی روستای سِمِسکنده‌عُلیای ساری، نخستین درخت میوه مزرعه گیاهان‌دارویی باغ طبیعت را می‌کارند. آن روز آنها ریشه‌های نهالِ انجیرِ سیاه‌رنگ را به قصد عشق و آگاهی در خاک فروبردند و کمتر تصور می‌کردند سال‌ها بعد پای نهال قد کشیده و شاخ و برگ گسترانده‌شان دانشجویان و دوستداران محیط‌زیست، مکرر وعده خواهند کرد به کتابخوانی، برگزاری کلاس درس، برپایی کارگاه‌های آموزشی از حمام جنگل یا شینرین‌یوکو (به آغوش کشیدن درخت) تا قرار‌های عاشقانه و سور و بساط‌چینی‌های عصرانه. نصرالله صفاییان و مریم شکری همان زوج عاشق و گیاه‌شناسند که ویدئوی «قصه درخت انجیر» شان این روز‌ها بسیار دیده و پسندیده شده است.

یکی جوجه زعفرانی و یکی نشاندن درخت انجیر

هم آنها که از هیچ تعطیلی یک تا چند روزه برای رفتن به شهر‌های شمالی کشور نمی‌گذرند و «جاده مسدود است» یا «جاده یک طرفه است» اصلا برایشان بازدارنده محسوب نمی‌شود و هم آنها که فقط گاهی هوای مرطوب دریا به سرشان می‌زند تا پیچ و خم جاده را سوی شمالِ شلوغ چاک دهند، نام جنگل‌های هیرکانی و کاسپینی را بسیار شنیده‌اند و یا فراوان در آن، جوج‌های زعفرانی و چرب زده و قُل‌قُل قلیان راه انداخته‌اند.... نصرالله صفاییان که حالا نامش از «مازو»‌ی پیرسال (در زبان طبری یعنی درخت موز دار، بلندترین درخت جنگل‌های هیرکانی، بلوط) هم بلندبالاتر است و به‌عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه‌های معتبر نیز فعالیت‌های مؤثر دارد در مصاحبه‌ای گفته: «دامنِ جنگل‌های هیرکانی، پُرچین است.» چین‌داری‌اش از گلستان در شرق و مازندران در میانه و گیلان در غرب و کمی هم در خاک کشور آذربایجان، پیداست.

کنار دریا، پای البرز، بعد ازعصر یخبندان

قصه‌ای شنیدنی است اینکه چرا این زوج گیاه‌شناس از میان صد‌ها گونه و هزاران زیرگونه گیاهی، نهال انجیر را انتخاب کرده‌اند برای درخت نشاندن آن هم وسط جنگل‌های‌سبز هیرکانی که مدتی را در عصر یخبندان از شدت برودت، بی‌بَر و کوچک شده بود. صفاییان ابتدای قصه را چنین نقل می‌کند: «یکی از روز‌های بهمن‌ماه سال ۱۳۶۲ بود... حوالی تولد مریم‌خانم و نزدیک بهار... تصمیم گرفتیم نخستین درخت میوه مزرعه گیاهان دارویی طبیعت را بکاریم. اولین؛ چون پیش‌تر از این درخت که حال سایه‌گستر است، اینجا درخت میوه‌ای نبوده... فقط گیاهان دارویی منحصربه جنگل‌های هیرکانی.» انتخاب درخت انجیر که هردویمان بسیار میوه اش را دوست داشتیم و در آیین و ادیان مختلف به عنوان میوه‌ای مقدس شناخته می‌شود قصه جذابی بود.

قصه درخت انجیر| یک لُژنشینی زیبای انسان و پرنده!

انجیر‌های مشهور برای کتابخوان‌ها

سَرِ این قصه را حالا مریم‌شکری دست می‌گیرد: «اینجا، روستای سِمِسکنده‌عُلیای ساری ا‌ست؛ جایی که برای من و نصرالله یادآور خاطرات خاصی ا‌ست... درخت انجیر کاشتیم، چون مشهور است به شفا، صحت، ثمر، زاد و رزق... قرار گذاشتیم تا از بار این درخت، همه بهره ببرند از میوه‌اش که انجیر‌هایی سیاه و پرگوشت و خوشمزه‌اند، از سایه‌اش که سال‌هاست زیر آن دانشجویان، دوستداران طبیعت و حتی عاشقان، گِرد می‌شوند و دیدار می‌کنند.» پهنای سایه درخت انجیر راکه به وقت ظهر حسابی چشمگیر می‌شود، شکری چنین وصفش می‌کند: «به قدری سایه‌اش پهن است که بر سرِ جمعیت بیش از ۵۰ نفر گسترده می‌شد... همیشه هم نشست آموزشی و تخصصی نیست که افراد را سایه‌نشین درخت انجیر می‌کند. اغلب اوقات، زیر درخت انجیر سفره صبحانه یا بساط عصرانه باز می‌شود و گاهی هم جلسات کتابخوانی برقرار است.»

پایین، لُژِ انسانی بالا، لُژِ پرندگان

بسیاری از آنها که دهه‌ها پیش پیوسته در نشست‌های محیط‌زیستی زیر درخت انجیر باغ هیرکانی حضور به‌هم می‌رساندند در این زمان جزو افراد شناخته‌شده‌اند؛ این را صفاییان با شوق شرح می‌دهد: «روز‌هایی که هوا معتدل بود، نشست‌های زیر درخت انجیر با جمعیت بیشتر از ۱۰۰ نفر برگزار می‌شد؛ جمعیتی که یا داعیه زمین و خاک و طبیعت دارند و یا بوم‌گردند و می‌آیند به دور درخت حلقه انرژی تشکیل می‌دهند.» شکری یادآور می‌شود: «این درخت سالی دو ماه بار می‌داد؛ مهر و آبان... دانه‌های انجیرش کام همه را شیرین می‌کرد؛

از زیر درخت‌نشینان تا پرندگان که بالای درخت چرخ می‌زدند.» صفاییان میان جمله آخر شکری می‌آید: «بالا رستوران پرندگان بود که اتفاقا انجیر‌های رسیده نصیب آنها می‌شد.»

قصه درخت انجیر| یک لُژنشینی زیبای انسان و پرنده!

بپا جنی نشی

تعداد پیام‌های ثبت شده زیر ویدئوی قصه درخت انجیر باغ هیرکانی پُرشمار است. یکی‌شان، متین از دانشجویان گیاه‌شناسی ا‌ست که طنازانه نوشته: «۴ سال دوره کارشناسی را زیر این درخت، درس‌فهم شدم از بس که وایبش (انرژی و حس و حال) خوب بوده و هست... البته هوا که تاریک می‌شد ترجیح می‌دادم وایبش را به دیگران ببخشم... چون ننجون می‌گفت شب‌ها زیر درخت انجیر و گردو نخواب که جنی می‌شی!» دیگری‌شان، بی‌نام، پیام گذاشته: «من و همسرجان از اهالی روستای سمسکنده هستیم...۲۷ سال پیش پای این درخت انجیر که شما کاشتید با هم قرار چای و چاشت می‌گذاشتیم... به قول نوه‌ام زیر درخت انجیر، دِیت داشتیم...»

برچسب ها: درخت انجیر زندگی
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر